سلام مهمان عزیز ، اگر این پیغام را مشاهده میکنید به معنی آن است که شما هنوز ثبت نام نکرده اید ! ثبت نام کنید و از تمام امکانات انجمن بهرمند شوید.
اگر قبلا ثبت نام کرده اید وارد شوید
طراحی سایت
لاو اسکین
تم اسکای
شعرای عشقولانه
#11
نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو …..
نقل قول
لایک شده توسط:
#12
resim
اسب دل را من به عشق دیدنت زین می کنم ...
 کوچه را با ریسه های یاس آذین می کنم ...
خوشه خوشه آسمان را غرق پروین می کنم ...

ﭼﻪ ڪﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ

ڪﻪ ﻧﺒﺾ ﻣن

ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ؟

ﭼﻪ ڪﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺳﺮﻡ

ڪﻪ ﻓڪر ﻣن

ﻫﻮﺍﯼ توست...

Smile(17) Smile(16) Smile(17)
نقل قول
لایک شده توسط:
#13
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا
خود شناسی حق شناسی از وفا
عشق یعنی دور بودن از خطا
بنده بودن خلوت دل با خدا
عشق یعنی نفس را گردن زدن
پاک و طاهر گشتن روح و بدن
عشق یعنی صیقل زنگار دل
دیدن اسرار غیب در جام دل …..!
نقل قول
لایک شده توسط: mahsa-nafasiii
#14
تو را با قلب و جانم برگزیدم

وزین نامردمیها دل بریدم
به شوق دیدن روی تو ای دوست
هزاران غمزه و نازت خریدم
نقل قول
لایک شده توسط: mahsa-nafasiii
#15
عاشقت هستم تو ای معبــود من...
عشق تو  تاری بود  بر   پود  من...

می پرستــم من تو را  دیوانه  وار...
گرد شمعت جان دهم پروانه وار....

تو مرا در بی کسی همدم شدی...
در  شب  تنهاییم  محرم   شدی...

از تو  رویاهای من معنــــا  گرفت....
در کنارت  قلب  من  ماوا  گرفت...

از  نگاه   عاشقت زیبـــــــا شدم...
سنگ بودم از تو من دیبا شدم....

قامتم در هم شکست از بار غم...
با تو  پیوستم  دگر باره به هم....

با تو گشتم هفت شهر عشق را....
یافتم  من در  تو  بحر عشق  را....
نقل قول
لایک شده توسط:
#16
عاشقم، عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان


سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان


با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب


خواهم آمد من به کویَت، گر نمیدانی بدان


مشنو از بد گو سخن، من سُست پیمان نیستم


هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی بدان...

گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من


زنده می گردم به بویت، گر نمی دانی بدان


اینکه دل جای دگر غیر از سر کویت نرفت


بسته آن را تار مویت گر نمی دانی بدان


گر رقیب از غم بمیرد، یا حسرت کورش کند


بوسه خواهم زد به رویت، گر نمیدانی بدان


هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست؟


عاشق روی نکویت گر نمی دانی بدان


عاشقم عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان


سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان


شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت



به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت



بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید



بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت



 شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود



که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت



چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت



                       شبی که با تو مرا در کنار  گذشت                        



      گشود بس گره آن شب زکار بسته ما       



  صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت



         مراست عکس تو یاد آور سفر آری        



                 چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت                  



غمین مباش و میاندیش زین سفر



اگرچه بر دل نازک غمی است، گذشت...

resim

resim
نقل قول
لایک شده توسط:
#17
دلم مي خواهد بهت بگم ، اين رسم عاشقي نبود
هق هق آخر صدات ، براي قلب من نبود
دلم مي خواد بهت بگم ، اين روزا بي قرارتم
حتي اگه مي بيني تو ، اينجوري سرد و ساكتم
دلم مي خواد بهت بگم ، چرا صدام نمي كني
مثل گذشته هاي دور حتي نگام نمي كني
دلم مي خواد بهت بگم نبض نفسهاي مني
حتي اگه نبينمت ، هميشه روياي مني
دلم مي خواد بهت بگم ، از اين زمونه خسته ام
دراي قلبمو واسه همه ، به جز تو بسته ام
دلم مي خواد بهت بگم ؛ ديگه ترانه ندارم
اگه تو از پيشم بري بدون تو كم مي يارم
دلم مي خواد بهت بگم نرو ، ترو خدا بمون
اين همه بي قراري رو از توي چشم بخون
دلم مي خواد بهت بگم ، آره واسه چشات كمم
خودت كه بهتر مي دوني ، شريك درد و ماتمم
دلم مي خواد بهت بگم كنار لحظه هام بمون
اين همه اشك و حسرت رو ، از روي دلتنگي بدون
دلم مي خواد بهت بگم ، اگه تو تنهام بذاري
بايد براي قبر من گلاي مريم بياري

به آن لبخندت که چون لبخند گلهاست / به رخسارت که چون مهتاب زیباست

 

به گلهای بهار عشق و مستی / به قرآنی که آن را میپرستی

 

قسم ای نازنین تا زنده هستم / تو را من دوست دارم میپرستم

 

درون کلبه تاریک و تارم / تویی تنها چراغ روزگارم

 

کبوترهای شعرم تیر خوردند / نمیبینی که عمری بی قرارم

resim

resim
نقل قول
لایک شده توسط:
#18
مرگ من روزی فرا خواهد رسيد



در بهاري روشن از امواج نور



در زمستاني غبار آلود و دور



يا خزاني خالي از فرياد و شور



مرگ من روزي فرا خواهد رسيد



روزي از اين تلخ و شيرين روزها



روز پوچي همچو روزان دگر



سايه اي ز امروز ها ‚ ديروزها



ديدگانم همچو دالانهاي تار



گونه هايم همچو مرمرهاي سرد



ناگهان خوابي مرا خواهد ربود



من تهي خواهم شد از فرياد درد



مي خزند آرام روي دفترم



دستهايم فارغ از افسون شعر



ياد مي آرم كه در دستان من



روزگاري شعله ميزد خون شعر



خاك ميخواند مرا هر دم به خويش



مي رسند از ره كه در خاكم نهند



آه شايد عاشقانم نيمه شب



گل به روي گور غمناكم نهند



بعد من ناگه به يكسو مي روند



پرده هاي تيره دنياي من



چشمهاي ناشناسي مي خزند



روي كاغذها و دفترهاي من



در اتاق كوچكم پا مي نهد



بعد من با ياد من بيگانه اي



در بر آينه مي ماند به جاي



تار مويي نقش دستي شانه اي



مي رهم از خويش و ميمانم ز خويش



هر چه بر جا مانده ويران مي شود



روح من چون بادبان قايقي



در افقها دور و پنهان ميشود



مي شتابند از پي هم بي شكيب



روزها و هفته ها و ماهها



چشم تو در انتظار نامه اي



خيره ميماند به چشم راهها



ليك ديگر پيكر سرد مرا



مي فشارد خاك دامنگير خاك



بي تو دور از ضربه هاي قلب تو



قلب من ميپوسد آنجا زير خاك



بعد ها نام مرا باران و باد



نرم ميشويند از رخسار سنگ



گور من گمنام مي ماند به راه



فارغ از افسانه هاي نام و ننگ

resim

resim
نقل قول
لایک شده توسط:
#19
عاشقی وقت کمی بود و نمیدانستیم

همه ی عمر دمی بود و نمیدانستیم

حسرت رد شدن ثانیه ها

فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم

تشنه لب،عمر به سر رفت و به قول سهراب ؛

آب در یک قدمی بود و نمی دانستیم ...
نقل قول
لایک شده توسط:
#20
ماه من جان میدهم با دیدنت

گر بمیرم خون من بر گردنت

امدی با خشم و رفتی با شتاب

سوختم زین امدن و ان رفتنت.
نقل قول
لایک شده توسط:


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شعرای عشقولانه (2) Minerva 23 3,236 1396/09/28، 12:38 ق.ظ
آخرین ارسال: Minerva



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان