هر شب قبل از خواب،
بی آنکه با خبر باشی،
جولان میدهی در خیالم
گاه با لبخندی گوشه ی لب
گاه با اشکی سرازیر از گونه
به هر جان کندنی شده،
خودَت را نه
خیالت را حبس میکنم در خوابم!
▶ همه چیزمان شرطی شده! زنگ بزنی، زنگ میزند! پیغام بدهی، پیغام میدهد! دلت تنگ شود، دلش تنگ میشود! فقط این دوست داشتنِ لعنتی ست که شاملِ هیچ بند و تبصره ای نمیشود! که اگر بفهمد دوستش داری، بار و بندیلش را جمع میکند و میرود!◀