سلام مهمان عزیز ، اگر این پیغام را مشاهده میکنید به معنی آن است که شما هنوز ثبت نام نکرده اید ! ثبت نام کنید و از تمام امکانات انجمن بهرمند شوید.
اگر قبلا ثبت نام کرده اید وارد شوید
طراحی سایت لاو اسکین
داستان کوتاه غمگین سر مزار
#1
گفتم : میری ؟

گفت : آره..

گفتم : منم بیام ؟

گفت : جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر !

گفتم : برمی گردی ؟

فقط خندید...

اشک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم...

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت : میری ؟

گفتم : آره

گفت : منم بیام ؟

گفتم : جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر !

گفت : برمی گردی ؟

گفتم : جایی که میرم راه برگشت نداره !

من رفتم... اونم رفت... ولی اون مدتهاست که برگشته

و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده... Smile(7)
resim
نقل قول
لایک شده توسط: mraliw ، fatimaw ، mahboobeh
#2
غمگین و درد دار بود  Smile(5)
resim
نقل قول
لایک شده توسط: mahboobeh ، alone
#3
امان Smile(5)
resim
نقل قول
لایک شده توسط: alone ، mahboobeh ، mraliw
#4
خیلی غمگین و زیبا  بود  Smile(7)  Smile(5) Smile(5)
resim
نقل قول
لایک شده توسط: alone ، mraliw


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان کوتاه غمگین فاصله عشق با یک چتر mraliw 0 733 1396/09/22، 12:05 ق.ظ
آخرین ارسال: mraliw
Heart داستان عاشقانه ی غمگین مریم و علی asra 3 1,063 1396/06/08، 12:31 ب.ظ
آخرین ارسال: fatimaw
  داستان کوتاه غمگین (قرار ملاقات) alone 3 1,143 1396/03/10، 04:04 ب.ظ
آخرین ارسال: mraliw



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان