ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
ﺩﺧـﺘﺮ ﮐـﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯿـﺪﻭﻧﯽ ﺍَﻭّﻟیﻦ ﻋِﺸﻖ ﺯﻧـﺪﮔﯿـﺘ ﭘِﺪﺭﺗـﻪ.
ﺩﺧـﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺂﺷﯽ ﻣﯿـﺪﻭﻧﯽ ﻣُﺤکَﻢ ﺗَﺮﯾﻦﭘَﻨﺂﻫﮕﺎﻩ ﺩﻧﯿﺂﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡ پدﺭﺗـﻪ
ﺩﺧـﺘﺮﮐﻪ ﺑﺂﺷﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﺮﺩﺍﻧــﻪ ﺗـَﺮﯾـﻦﺩﺳﺘﯽﮐـﻪ ﻣـﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮﺩﺳﺘﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭﺩﯾﮕـﻪ ﺍَﺯ ﻫﯿﭽﯽ ﻧَﺘَﺮﺳﯽ ﺩﺳـﺘﺎﯼ ﮔﺮﻡ ﻭَ ﻣِﻬﺮَﺑﻮﻥ ﭘﺪﺭﺗﻪ
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند.
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ « ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ »
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ
ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻥ، « ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ» ﺭﺍ ﺩﺍﺩ.
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
امام صادق (ع)
به پدران تان نیکی کنید تا پسرانتان به شما نیکی کنند.
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
نیم ساعت پیش ،خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلند سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشتو رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،آواز که خواند تازه فهمیدم ،پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
حسین پناهی
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
ممکن است شاهزاده ام را پیدا کنم اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند...
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
خدایا بالاتر از بهشتت نیز جایی هست ؟
برای این دستان پینه بسته، برای این کوه و تکیه گاه، آری پدرم را می گویم
کجا را وعده خواهی داد ؟
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
وقتی پدرت از صورتش را اصلاح می کنه و دستش می لرزه می فهمی پیرشده،
وقتی بعد از غذا یه مشت دارو می خوره؛ می فهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه...
وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های توست، دلت می خواد بمیری.
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
به سلامتی پدرکه آلزایمر داشت و دستش یه کتاب بود.هی می پرسید اون چیه؟
پسر میگه گنجیشک.بعد دو سه بارپسر باعصبانیت جواب میده.
پدرش کتاب رو میده به پسر.درکتاب نوشته بود:
روزی پسرم هزار بار می پرسید: بابایی اون چیه؟ منم هر بار با اشتیاقی خاص می گفتم گنجشک
ارسالها: 1,650
موضوعها: 108
تاریخ عضویت: 1396/05/05
سن: 22
محل زندگی: تهران
افتخارات: ارشد بخش
لایک ها: 663
لایک شده: 2182 در 1359 ارسال
حالت من:
هیچ چیز به اندازه یک کوه شبیه پدر نیست!