سلام مهمان عزیز ، اگر این پیغام را مشاهده میکنید به معنی آن است که شما هنوز ثبت نام نکرده اید ! ثبت نام کنید و از تمام امکانات انجمن بهرمند شوید.
اگر قبلا ثبت نام کرده اید وارد شوید
طراحی سایت لاو اسکین
يادداشت هاي ميم كافه چي
#1
سكوت ميكنم كه اين سكوت منطقي تره!
نقل قول
لایک شده توسط: mraliw ، ایلیا ، fatimaw ، روشنا ، Kosar2015
#2
بعد از مدتـي قطع ارتباط گفت ميخوام ببينمت ، دليلش رو نميگفت
قبول كردم ، كافه بنيس توي زرتشت قرار گذاشتيم ، مبل هاي
راحتي بود اما ترجيح دادم پشت ميز بشينم، هنوز نيمده بود نشستم
پشت ميز ، قبلا كه باهم بوديم دوسيب ميكشيديم ، اما الان البالو
نعنا سفارش دادم شروع به كشيدن كردم ، داشتم با خودم كلنجار
ميرفتم كه ديدمش دستم نلرزه ، دلم نلرزه ، نيشم باز نشه ، بتـونم
مغرور باشم سرد باشم ، خودش گفته بود مرد بايد سرد باشه مغرور
باشه ، اومد ، دستم لرزيد بردم زير ميز شلنگ قليون و گرفتم ومثلا
عين خيالم هم نبود اما زير چشمي نگاهش ميكردم كه داره با چشم
دنبال من ميگرده ، پيدام كرد اومد نشست ، خب دقيقا يكي از دلايل
انتخابش اين بود كه مثل بقيه نبود ، هميشه ميگفت مادرش بهش ميگه
تو چرا مث بقيه دخترا نيستي جوابشو با يه جمله ميداده كه اگر مثل
بقيه بود من انتخابش نميكردم ، مثلا مثل بقيه اينجوري نبود كه بياد
سلام كنه يا تو مسيج حتي سلام نميكرد ، اومد نشست زُل زد تو چشمام زُل زدم تو چشماش چيزي نگفتم چيزي نگفت ، ده دقيقه به
همين حالت بوديم كه شروع كرد :
-عوض شدي !
+ اوهوم !
-سيگارت ، طعم قليونت ، عطرت و . . .
+مهم نيست !
-اين تغييرات ازارت نميده ؟! ترك عادت موجب مرض است ها!
+نه !
-شكسته شدي ، خط لبخندت معلومه خيلي وقته نخنديدي ، بگو!
+چيو ؟
-چي ازارت ميده؟
+ببين ، وقتي تو رفتي همه چي عوض شد ، اما هيچكدومش اذيتم
نكرد ، من سر چيزاي كوچيك اذيت ميشم . . .
-مثلا؟!
+يادته رستوران ميرفتيم ، لژ خانوادگيش پايين بود ، من زودتر ميرفتم
جلو تر باشم تو از پشت دستتو ميذاشتي رو شونم ؟!
-خب ؟!
+الان رستوران ميرم گرماي دستت رو شونم نيست اذيت ميشم!
يا حتي يادته ميرفتيم جمشيديه قدم بزنيم تو اون راه سربالاييه ؟!
دستتو ميگرفتي به بازوم كه تعادلت بهم نخوره با كفش پاشنه بلندت؟
-خب؟!
+يادش بخير برميگشتم پيرهنمو مينداختم روصورتم ميخوابيدم!
-كه چي؟!
+بوي دستتو ميداد ، ارامش ميداد !
-هنوزم كله خرياتو داري ، اين معلوم ميكنه كه همه چيت عوض شده
اما عشقت سر جاشه ، ببين راسيتش من به حرف اطرافيان ازت جدا
شدم ، بعد نشد كه ازدواج كنم ، با يه پسر ديگه وارد رابطه شدم و
اون هم تركم كرد ، الان خواستم ببينمت ازت معذرت خواهي كنم بگم...
نذاشتم حرفاش تموم شه ، دلم ميخواست بلند شم بغلش كنم بگم كره
خر خب عاشقتم كه ! اما همونجور كه راحت نشسته بودم رو صندلي
دستم شلنگ قليون بود ، دستمو گذاشته بودم رو شكمم و نگاش ميكردم تا گفت


-الان خواستم ببينمت ازت معذرت خواهي كنم بگم...
حرفشو قطع كردم ، گفتم :
+بلند شو برو بيرون !
بهش بر خورد گفت چي ؟!
گفتم : بلند شو برو بيرون ، تو ديگه دستمالي شدي ، من گوشي و موتورمم قبلش دست كسي ديگه باشه نميخرم ، دست اول مال منه
معشوق كه جاي خود داره
اشك رو تو چشماش ديدم ، اما دلم نلرزيد انگار اونو نديدم ، پاگذاشتم رو دلم گفتم :
عشقم ، من خدا نيستم بگم صدبار اگه توبه شكستي باز آي ،
از درد تنهايي بميرم سراغ تو نميام كه رفتي! از گوشه ي بامي
كه پريديم پريديم ، اومد حرف بزنه ، نذاشتم كلام از دهنش بيرون
بياد گفتم : خدافظي! چيزي نگفت ، رفت !
واسه مردم بد باش ، هميشه خوب باشي فك ميكنن وظيفته!
بعد داستان رو واسه ميم گفتم گفت خب بهش فرصت ميدادي
شايد درست شده باشه ، گفتم : اسكل اون يه سري بخاطر
يه كسي از من گذشت ، از كجا معلوم باز دوباره بخاطر كسي
از من نگذره ؟! #مهدي_اقتدار
نقل قول
لایک شده توسط: روشنا ، fatimaw ، mraliw ، Kosar2015
#3
اين اصلا نشونه خوبي نيست كه تو زندگيت ارضا نشي ، هيچ چيزي نتونه ارضات كنه ، از يه سني به بعد ادما ميگردن دنبال چيزايي كه
بتونه راضي شون كنـه ارامششون بده ارضا شون كنـه ، سيگار ، قليون ، هيات ، دور دور ، پارتي ، دختر بازي ، پسر بازي ، رفيق
بازي ، كافه گردي ، رستوران گردي ، و .... هركس به فراخور حال خودش ، تربيت خانوادگي ، وضعيت مالي و ... به يه ارضا كننده
پناه ميبره ، اينكه با چي ارضا ميشي مهم نيست ، اينكه تو چه سني
اين نياز رو حس ميكني مهمه ، از سن پايين ، به هر دليلي كه به هيچكس مربوط نيست شروع ميكني به گشتن دنبال ارضا كننده ،
ميشي مصداق همون حرف معروف كه ميگن بيشتر از سنش ميفهمه!
يا اينكه زود بزرگ شد ، كيف هم ميكني اين حرف رو بهت ميزنن ،
كلي حال ميكني ميگن بهت از هم سن و سال هات بيشتر ميفهمي
چند سال كه گذشت ميفهمي اون تعريف از صفت خوب تو نبــــود
برعكس اظهار تاسف براي اين صفت مزخرفه ، وقتي ميگن بيشتر از
سنت ميفهمي ، زود بزرگ شدي و ... يعني ببين دهنت سرويسه تمام
اگه روحت زود تر از جسمت رشد كرد زياد خوشحال نباش ، اولاش
خوبه همه به به چه چه ميكنن بعد به سن بيست و شيش و هفت كه برسي تك تك مو سفيد هاتو ميبيني ، ميدوني چرا ؟ چون زياد ميدوني ، يوقتايي دلم ميخواست مثل كسايي باشم كه تو سن سي سالگي ام بهشون ميگن بچه ، تودنيا هرچي كمتر بدوني راحت تري.
اين اصلا نشونه خوبي نيست كه هيچ چيزي ديگه ارضات نكنه ،
اين اصلا نشونه خوبي نيست كه همه منتظر پنج شنبه و جمعه ان و تو فراري از تعطيلات
اين اصلا نشونه خوبي نيست . . .
كاش براي هيچكس پيش نياد اختلاف سن ميون روح و جسم. 
#مهدي_اقتدار#mimech
پ ن )
يه مدت يكي رو دوست داشتم ، بعد اونقد دوسش داشتم كه ازش بت
ساختم ، شب حضرت ابراهيم اومد به خوابم ، گفت داداش بيخيال
اين شو ، اين بتي كه از اين ساختي شكستنش كار منم نيست!
پ ن )
ناخوناش بلند بود ناخون انگشت كوچيكش آويز ناخون داشت ، خوشمزه بود :)
نقل قول
لایک شده توسط: ایلیا




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان