انجمن های عاشقانه لاو کده

نسخه‌ی کامل: نمیدانم به مسافر دل بستم یا مسافر شد آنکه به او دل بستم . . .
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
گاهی زانوهایت
می شود تمام دنیایی که داری !
آنها را در آغوش می کشی
و فقط اینگونه می شود
تنهایی را تاب آورد
با یک آغوش خیالی . . .
نیستی
و کوچه های تنهایی ام را
هیچ شمعی
روشن نمی کند
بی تو
هر شب
شام غریبان است
دلی به وسعت دریای کدر نمی خواهم،
برای من دلی به شفافیت یک لیوان اب ،کافیست . . .
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد
گاهی نه آشنا درد را می فهمد نه حتی صمیمی ترین دوست
گاهی باید تنهایی درد را فهمید ، تنهایی خلوت کرد ، تنهایی آرام شد
و ‌تنها خدا می داند چه می گذرد در دلت . . .
همین که تو میدانــی
” دوستت دارم “
کافیست …
بگذار خفه کند خودش را
دنیا
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . .
صفحه‌ها: 1 2